fredag 9 mars 2012

ندانم كاري ها و ناپختگي ها از كجا سر برزده است؟

گوش ها و چشم ها بسته اند؛ گويي جز هيچ كس سزاوارزيستن در اين سرزمين نيست؛ انگار كه قباله ي ميهن را به نام اينان كرده اند. مردمي كه گهگاه نداي اعتراض سر مي دهند ؛ درجستجوي آنتن هايشان به بالكن يا پشت بام خانه شان مي ريزيم و هر روز به بهانه اي رابطه ي اينترنتيشان را محدود مي كنيم چه كاره اند. اين را كسي ازميان ايشان از خود نمي پرسد. زبا ن را بايد در كام ها به بند كشيد؛ از سردادن نداي اعتراض بايد پرهيزكرد و ازخواستن حق مسلم انسان آزاد زيستن وبرخوردارشدن از مواهب زندگي شهروندي وبهره مندي از ثروت هاي كلان اين سرزمين و درامد صدها ميليارد دلاري حاصل از آن بايد دست كشيد؛ وهيچ نپرسيد ونخواست؛ چون مردم پول ندارند؛ سرباز ندارند؛ هيچ چيز ندارند؛ و به جاي همه ي اين ها دولتي دارند كه مال و جان و ناموسشان در يد قدرت اوست. پنداري اين نظاميان و لباس شخصي ها فرزندان مردم اين سرزمين نيستند و از سياره هايي ديگر به آن هجوم كرده اند. چه چيز آنان را وا مي دارد كه براي نگهباني جايگاهي كه " انگار" از همين مردم به عاريت گرفته اند و آنان هر زمان كه بخواهند بايد بتوانند آن را بازپس ستانند، به هر كار كه خود از آن مذموم تر نمي شنا سند دست يازند؟ مگر به زعم اينان يكصد و بيست و جهار هزار پيامبرخدا براي اصلاح اخلاق و فرهنگ جامعه و رهانيدن مردمان از فساد و تباهي و دروغ و ستمگري ودزدي و... نيامده اند؟

گوش ها وچشم ها بسته اند و مبادا زماني باز بگشايند كه آقايان را ازاين نمد كلاهي باز ماند و نه مردم بخت بر گشته ي اين سامان را توان درانداختن نقش خويش برلوح اين زمانه ي وارون.

صاحبان قلم، اين پديداركنندگان تباهي و درد به چشم جهانيان را روانه ي ديار خموشان مي كنند و هر آنجا كه بتوانند، درراستاي نقض قانون اساسي وبدون استناد به هيچ قانون، كانونشان را غير قانوني اعلام مي كنند و اين بي قانوني را حتي در كيفرخواست ها به نمايش مي گذارند؛ و آثارشان را هرجاكه با سليقه ي مسئولان مغايرت داشته باشند حذف مي كنند يا از دادن مجوز چاپ به آن ها سرباز مي كنند واعمال همين روش ها را درهمه ي سطوح سلسله مراتب دولتي روا مي دارند؛ غافل از اين كه: اگر زباغ رعيت ملك خورد سيبي/ بر آورند غلامان او درخت از بيخ.

ناشران، اين انديشه پراكنان، به لحاظ كمبود هاي مالي سربرزده از تحريم شركت ايشان در نمايشگاه ها، بي پشتوانه رها كردنشان از راه حذف كمك مالي به ناخودي ها، سرباز زدن از خريد سهميه ي كتاب كه تا چندي پيش رواج داشت در مقابل دادن هرگونه كمك مالي و تبليغي و ترويجي به كتاب هاي خودي وبرگرفتن توان رقا بت از آن ها... ناتوان مي شوند؛ با ندادن مجوز نشر كتاب 

هاي نادلخواه و سرانجام ضبط مجوزهاي كار، ناشران از ميدان بيرون مي روند يا يا تهديد به آن به كرنش و خودسانسوري وا دارمي شوند.

اندكي انديشه ورزي بس است كه بدانيم: اگر دلارهايي كه براي نگه داشتن زبان هزاران شهروند و افزودن بر توان مالي خودي هايي كه گستره شان روز به روز تنگ تر مي شود ، بدون توجه به شرايط روز به روز دشوارتر شونده ي اقتصادي هزينه مي شود از همان آغاز به دست اقشار گونه گون مردم و براي بهسازي اوضاع اجتماعي - اقتصادي، فرهنگي و سياسي كشور هزينه شده بودند به اين چنين وضعيت دشوار كه خود حاكمان نيز از اعلام شاخص هاي عمده اقتصادي ، از جمله و به ويژه آهنگ تورم بيمناكانه سر باز مي زنند و آشكارا اعلام كرده اند كه از اين پس اين گونه شاخص ها را اعلام نخواهند كرد پيش نمي آمد.

همين يك قلم- اعلام نكردن نرخ تورم – براي پي بردن به ميزان شفافيت حاكمان در برابر مردم، به عنوان مشت نمونه ي خروار، بسنده است. دليل اين اقدام چيست؟ آيا جز اين است كه يك جاي كار مي لنگد؟ يا در بهترين حالت آقايان به خاطر آن از پاسخگويي به مردم شرمسارند؟ و اگر چنين است آيا ناپختگي ها و ندانم كاري ها آنچنان در تار و پود نهادهاي دولتي رخنه كرده است كه خود آقايان نيز از اعلام نتايج عملكرد اقتصاديشان، براي سر پوش نهادن بر زمينه هاي اعتراض، بيمناك يا شرمسارند ؟

اين گونه ندانم كاري ها و ناپختگي ها از كجا سر برزده است؟ مگر بهره برداري نكردن بيشينه از توان مادي و معنوي همه ي آحاد شهروندان و نفي تدريجي تكثرگرايي ، از اندكي پس از انقلاب بهمن تا به امروز، كه گزينش ها به لايه اي اندك از صاحبان بيش ترين قدرت سياسي و مالي در راس دولت محدود شده است و حذ ف اكثريت قاطع مردم از پهنه هاي گونه گون زيست اجتماعي تداوم مي پذيرد، سر انجامي جز اين نيز مي توانسته است داشته باشد؟

نتيجه ي پيش گفته را كه بنا به مقاصد بحث از آن جدامانديم در همه ي زمينه ها، از جمله در به تعطيل كشيده شدن كارخانه ها، افزايش ميزان واردات يا تسهيل آن به بهاي تقويت نكردن بخش توليد، ويراني وسيع بخش كشاورزي، كيفيت نازل و قيمت گزاف مقايسه ناپذير با محصول هاي همانند خارجي ، نبود مشوق هاي اقتصادي، افزايش سطح فساد اداري، رشوه خواري و اختلاس در نهاد هاي دولتي، تنزل سطح اخلاق در جامعه و ارتقاي سطح مفاسد اجتماعي و جرم و جنايت و توزيع و مصرف مواد مخدر، پناه بردن به خرافا ت تا حد افسانه هاي جن و پري به طور نيمه 

رسمي و در سطح مطبوعات، تنزل سطح فرهنگ در جامعه و تنزل سطح كتابخواني و عرضه ي آثار نمايشي به دلايل پيشگفته، اعطاي كمك هاي بلاعوض خارجي بي توجه به شرايط دشوار اقتصادي جامعه و... صادق است.

ارتقاي سطح فرهنگ - كه پيش شرط اصلي آن تبديل جامعه به ميدان نبرد انديشه ها ست-تنها راه رهاسازي فرهنگي است و تنها عاملي است كه مي تواند در همه ي اين پهنه ها توان بيشينه ي مردمي را در راستاي توسعه ي فراگير و پايدار به ميدان آورد و همه ي اين نابه ساماني ها را كه بيش تر از پي تحولات دو ساله ي اخير در جامعه حضور تمام عيار نيروهاي مسلح را در خيابان ها رقم زده است از ميان بر دارد.

مردم ما بايد بتوانند و سزاوار آن اند كه كاري كنند كه با ايشان به سان انسان - شهروند و دنياي بزرگ تر از اين جهان- عالم اكبر- رفتار شود ؛ بايد بتوانند با همفزايي انديشگي و مادي و بدون حضور سيطره ي انديشه هاي از پيش قالب بندي شده ، به سطوح برتر توسعه وتعيين سرنوشت راه جويند.

كشورما از پيشينه ي ديرنده ي انديشگي و مبارزاتي و منابع طبيعي سرشارلازم براي انجام اين چنين حركت بزرگ و تاريخ ساز برخوردار است و اگر همه ي اين خاصه انديشي ها و خاصه خرجي ها نباشد و " غم نان اگر بگذارد" سر انجام اين راه ناگزير را تواند پيمود.

مجموعه شرايط حاكم بر ميهن ما از زمان آغاز به كار كانون نويسندگان ايران، تشكل مستقل صنفي نويسندگان ايران، درستي هميشگي اصل و شعار والاي كانون،"آزادي انديشه و بيان بي هيچ حصر و استثنا " را از محك آزمون زمان سربلند بيرون آورده است.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar