fredag 9 mars 2012

پیرامون مصاحبه تلویزیون امریکا با پرویز ثابتی

اظهارات پرویز ثابتی معروف به "مقام امنیتی" در مصاحبه چندی پیشی که او با گرداننده برنامه افق تلویزیون فارسی امریکا داشت، موجب بهت بسیار و خشم و نفرت فراوان هر ایرانی با وجدان و به ویژه آنانی شده است که پس از سی و اندی سال هنوز هم داغ شکنجه‮های ساواک رژیم دیکتاتوری شاه را بر جان و تن خود دارند. بهت از غلیان اینهمه بی‮آزرمی شکنجه‮گر که گذشت روزگاری به این درازی نه تنها نتوانسته قطره‮ای از شرم و پشیمانی بر پیشانی او بنشاند که حتی وقاحتش را دوچندان کرده است. و خشم و نفرت برحق از مدعیات این سرشکنجه‮گر و کلیددار واقعی زندان‮های سیاسی در دوره‮ای از دیکتاتوری شاه، که بی‮هیچ خجالتی ادعای بی‮خبری از شکنجه در بازجویی‮های آن دوره را دارد و بی شرمانه دم از مخالفت اصولی‮اش با هر گونه شکنجه و داغ و درفش می‮زند!

پرویز ثابتی بیش از دهسال مسئولیت کلیدی اداره کل سوم ساواک را برعهده داشت که بخش امنیت داخلی و در واقع مهم‮ترین و حساس‮ترین اداره در ساختار سازمان امنیت و اطلاعات رژیم شاه محسوب می‮شد. او برخوردار از اقتداری بی نظیر در آن دستگاه دیکتاتوری فردی، در راس اداره‮ای نشسته بود که با اختیارات مطلق، ویژه و فراقانونی تفویض شده از سوی شاه، کلیه امور مربوط به بازداشت‮های ناراضیان نسبت به سیاست‮های رژیم وقت، شکنجه و بازجویی‮های مخالفان بازداشت شده، پرونده سازی‮ها در مورد مظنونین، تعیین میزان و حد مجازات برای بازداشتی‮ها و دیکته کردن آن‮ها به بیدادگاه‮های نظامی، نفوذ توطئه گرایانه در گروه‮ها و محافل منتقد و مخالف حکومت دیکتاتوری شاه، و عملی کردن تئوری ارعاب و استیلای حاکمیت ترس بر جامعه را زیر نظر خود داشت. او تا بدانجا اعتماد و وثوق شاه بدگمان به همه زیردستانش را بدست آورده بود که توانست بیش از دهسال تمام این موقعیت کلیدی را حفظ کند. او عملاً در رابطه بی‮واسطه با شاه قرار داشت، بطوریکه طرح‮ها و برنامه‮های "امنیتی" و نتایج اعمال خود در ساواک را حتی از فراز سر روسایش به آگاهی شاه می‮رساند. هر چهار رئیس این "مقام امنیتی" طی دوره مدیریت یا معاونت وی در اداره داخلی ساواک جملگی عوض شدند، ولی او همچنان بر پست خود باقی ماند مبادا که تداوم مدیریت رضایتبخش‮اش از نظر دستگاه در زمینه توطئه‮ها و شکنجه‮های ساواک، دچار آسیب و دست انداز شود! عروج پیوسته او در مقام امنیتی‮اش طی سال‮های ۴۵ تا ۵۷، دقیقاً متناسب و متناظر است با دوره تقویت قدرت انحصاری ساواک در سیستم حکومتی شاه از یکسو و تشدید بی‮وقفه سرکوب و شکنجه توسط این ارگان از دیگر سو. او به عنوان یک پلیس سیاسی مستعد، تمام عیار و کارکشته فعالیت اهریمنانه خود را با انواع توطئه‮چینی‮ها علیه مبارزان تلاقی دو دهه سی و چهل شروع می‮کند، آنرا در سی‮ام اردیبهشت سال ۱۳۵۴ با اجرای نقشه برای کشتار ۹ فدایی و مجاهد به اوج می‮رساند و در اواسط دوره منتهی به انقلاب بهمن حتی به شاه پیشنهاد می‮دهد که دست او را برای دستگیری و کشتار وسیع انقلابیون باز بگذارد تا از اینطریق کلک عصیان مردم کنده شود! ثابتی کسی است که کادرهای اصلی ساواک در بخش تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان بازجویانی چون حسین زاده، عضدی، منوچهری، رسولی، آرش، مصطفوی، کاوه، حسینی و تهرانی و... او را بعنوان مغز متفکر ساواک، و فرمانده همه کاره خود می‮شمردند و همانا از شخص وی خط و دستور می‮گرفتند. چنین فردی با این سابقه و موقعیت مورد اشاره در بالا که هزاران دلیل و مدرک برای اثبات آنها در دسترس است، اکنون اما مدعی می‮شود که در اداره تحت مدیریت وی شکنجه سیستماتیک در کار نبوده و اگر هم مواردی رخ داده، روح آقای "مقام امنیتی" بکلی از آنها بی‮خبر بوده است!

ما به عنوان سازمان فدایی تبار، با داشتن ده‮ها نفر از قربانیان شکنجه‮های تحت مدیریت پرویز ثابتی در صفوف خود که در ازاء هر دروغ و انکار و حاشای این "مقام امنیتی" می‮توان ده‮ها اثر تازیانه و سوزانده شدن و ضرب و جرح بر تن و جان یاران‮مان را به تماشا نشست، در خشم و نفرت از این حاشای بی‮شرمانه تنها نیستیم. از آن خیل مبارزانی که توانستند در آنزمان از بساط مرگ و شکنجه ساواک شاه به مدیریت همین ثابتی‮ها نجات یافتند و بعداً نیز از تداوم جنایات ساواک توسط دستگاه سرکوب وحشیانه تر جمهوری اسلامی جان سالم بدربردند، خوشبختانه هنوز هم بسیاری‮شان زنده‮اند و آماده‮اند تا برای برملا کردن دروغ‮های امثال ثابتی‮ها، متکی بر اسناد و شواهد بسیار شهادت دهند. خشم ما فقط از آن نیست که او قتل زیر شکنجه ده‮ها مبارز بر اثر شکنجه‮های ساواک را به حاشا می‮نشیند، یا که واقعیت ملموس کف پاها و پشت کمرهای شلاق خورده و تن‮های سوزانده شده یاران ما به دست فرمانبرهایش را انکار می‮کند، بلکه از اینست که می‮گوید روح او از آنچه که روزمره در اداره تحت مسئولیتش صورت می‮گرفت بی‮اطلاع بوده است! تصادفی نیست که نه فقط ما، که همه آنانی که مصائب آن دوره زجر و شکنجه را از نزدیک تحمل کرده و یا که اختناق ساواکی حاکم بر کشور را تجربه کرده‮اند، این چنین شدید از اینهمه وقاحت رئیس بازجویان ساواک به خشم آمده‮اند. بی آزرمی‮های این سر شکنجه‮گر در مصاحبه اخیرش، تیر و ترکشی بوده بر دل هر ایرانی آزادیخواه و هر انسان باورمند به شان و مقام انسانی.

از نظر ما، او تنها پاسخگوی جنایات بیست ساله خویش از بدو استخدامش در سال ۱۳۳۷تا پیش از فرارش از کشور در سال ۱۳۵۷علیه مخالفان رژیم سرسپرده خود نیست؛ او فقط نباید بخاطر شکنجه‮ های دوره منتهی به سال ۱۳۵۰ پاسخگو باشد که حین آن مهندس نیک داوودی و آیت‮الله سعیدی زیر شکنجه به قتل رسیدند؛ او تنها برای قتل به اصطلاح امنیتی دهها مبارز در زیر شکنجه‮های نیمه اول دهه ۵۰ نیست که می‮باید محاکمه شود؛ او می‮باید این اتهام سنگین سیاسی را نیز جوابگو باشد که وی و دستگاه تحت مدیریت‮اش با تحکیم خفقان سیاسی در کشور نقش بسیار بالایی در پدید آمدن وضعیت بعدی کشور داشته‮اند. بر اثر عملکرد سفاکانه ساواک در از بین بردن هرگونه صدای اعتراض و هر حرکت مدنی در کشور بود که از دل ظلمانی اختناق آنزمان و از میان آتش و دود عصیان علیه آن، نیروئی برآمد کرد وبر کشور مسلط شد که حرفه و کارنامه‮اش طی سی و سه سال گذشته ادامه جنایت‮های امثال ثابتی در سطحی وسیع‮تر بوده است. اختناقی که، یکی از سیاست‮پردازها و مشوقین و عاملین‮اش همین ثابتی بود که بنا به اعتراف از موضع افتخار خودش در همین مصاحبه با تلویزیون فارسی امریکا، هم در اوایل دهه چهل در تحقق این سیاست نقش ایفاء کرده بود و هم می‮خواست در آخرین ماه‮های حکومت شاه نقش آفرین آن باشد و اینک سخت تاسف می‮خورد که چرا امکان اجرای آنرا نیافته است! لاجوردی‮ها و تائب‮ها، باز تولید شده حسینی‮ها و ثابتی‮ها و ادامه دهنده او و آنها بودند و هستند.

به باور ما، امثال ثابتی‮ های دوران شاه و حاج داودهای دوران ولایت فقیه بايد محاکمه شوند. با شرایط امروز در دادگاه بین‮المللی جنایت علیه بشریت، و در شرایط ایران دمکراتیک فردا، توسط دادگاه ملی متکی بر قانون و حقوق شهروندان.

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar