tisdag 6 mars 2012

زنان در طول تاریخ خود را قربانی جوامع انسانی کرده اند


زنان و کودکان در جامعه عقب افتاده ایرانی از پست ترین جایگاه برخوردارند. ایشان از کمترین امنیت اجتماعی برخوردار نبوده و همواره مورد هجمه اجتماع مردسالار قرار گرفته اند. مشکل زن ستیزی در ایران، تنها مربوط به دوره ننگین حکومت سی ساله آخوندی نمی شود. جامعه ایران در امر زن ستیزی قدمتی تاریخی دارد. زن ستیزی حتی در اشعار بزرگان و سخنوران نامی ایران زمین نیز به چشم می خورد. اما زن ستیزی اسلامی، این قوانین ضد انسانی که در جامعه حکمرانی می کنند و بانوان ایران امروز را درمانده و بی دفاع ساخته اند مروبط به این سه دهه ننگین و جنایت بار حکومت آخوندی است.
در گذشته، هر چند جامعه ایرانی مرد سالار بوده است اما زنان را همواره ستایش کرده و بانوان در جامعه عزت و احترام داشتند. مسئله ستایش بانوان به قدری مهم و حیاتی بوده است که مردمان آن زمان حتی روزی را به بانوان اختصاص داده و آن را اسفندگان نامیدند. جشن سپندارمذگان یا اسفندگان روز نکوداشت زن ایران کهن بوده است. سپندارمذ یکی از امشاسپندان جاودانی مؤنث است. او را مظهر پاکی و فروتنی، محبت، خلوص و عشق اهورامزدا می‌دانستند و بر این عقیده بودند که سپندارمذ در عالم مادی نگهبانی زمین و زنان نیک را برعهده دارد.
فرتور نمایانگر حجاب کامل اسلامی است. یک زن باید در سرما و گرما، در عروسی و عزا، در شادی و غم خود را در این گونی سیاه بپیچاند تا الله روان پریش مدینه از وی راضی باشد. مسلمانان هنوز به این سطح از درک نرسیده اند که نوع پوشش هر انسان، تنها و تنها به خود آن شخص ارتباط دارد و جامعه حق بازخواست کسی را به خاطر نوع پوشش ندارد.
فرتور نمایانگر حجاب کامل اسلامی است. یک زن باید در سرما و گرما، در عروسی و عزا، در شادی و غم خود را در این گونی سیاه بپیچاند تا الله روان پریش مدینه از وی راضی باشد. مسلمانان هنوز به این سطح از درک نرسیده اند که نوع پوشش هر انسان، تنها و تنها به خود آن شخص ارتباط دارد و جامعه حق بازخواست کسی را به خاطر نوع پوشش ندارد.
از آنچه گفته شد نتیجه میگیریم که هر چند جامعه ایران به جز در زمان های کوتاهی، همواره مرد سالار بوده است اما در ایران کهن بانوان جایگاه بسیار والایی در میان مردمان داشته اند و همواره مورد احترام و ستایش قرار می گرفتند. اما امروزه با توجه به قوانین شریعه اسلام که بر هستی و نیستی مردمان ایران زمین حکومت می کنند، زنان جایگاه و مقام ارزشمند خود در میان مردمان را از دست داده و از کمترین حقوق انسانی و شهروندی محروم گشته اند.
خواست حکومت اسلامی این است که جامعه، از وجود زنان تُهی شود و هیچ بانوی ایرانی در خیابان ها و دانشگاه ها و ادارات و…دیده نشود. آخوند ها بر این باورند که چنانچه بتوانند زن را از سطح جامعه حذف کنند، کنترل مردان جامعه با دروغ و خرافات و مهمل بافی که حوزه تخصصی ایشان است، بسیار آسان بوده و دیگر هیچ خطری حکومت ضد انسانی شان را تهدید نمی کند. به نظر شما چنانچه زنان از جامعه ناپدید شوند، چه بلایی بر سر آن اجتماع زن ستیز، خواهد آمد؟
به گمان نگارنده چنانچه بانوان را از سطح جامعه حذف کنند و حضور زنان در اجتماع کم و در نهایت قطع شود، جنبش آزادی خواهی ایرانیان دست کم برای چند دهه، متوقف خواهد شد. زنان و بانوان دلاور ایرانی در طی قرن ها، همواره پرچم دار جنبش های آزادی خواهانه بوده اند. اگر به ویدیوها و فرتورهای موجود از تظاهرات سال هشتاد و هشت نیک بنگریم، زنان و دختران ایرانی را در خط مقدم صفوف اعتراضی خواهیم یافت. نگارنده خوب به خاطر دارد که در خیابان های تهران و در زمان شلوغی ها، شیر زنان ایرانی خود را چون سپر بلا، بر روی جوانانی می انداختند که نیروهای بسیجی و حزب اللهی مشغول کتک زدن ایشان بودند. اگر یک پرنده قادر است که با یک بال پرواز کند و در آسمان ها اوج بگیرد، یک جامعه نیز خواهد توانست که بدون زنانش، پیشرفت کرده و مردمانش را به رفاه و آرامش برساند.
یک اجتماع تُهی از زنان، یک ملت مریض و روان پریش را تولید خواهد کرد؛ جامعه خالی از زن، مردانی خشمگین و ناراحت و بی فکر را به وجود خواهد آورد و جامعه ای بی فکر که زنان در آن دیده نمی شوند از مردانش، بردگانی در راستای به بار نشاندن خواسته های پلید رهبران جامعه خواهد ساخت. حس مادرانه از خود گذشتگی و فداکاری، از زنان رهبران ایده آلی می سازد؛ رهبرانی که منافع شخصی را به منافع مردم خود ترجیح نداده و حاضرند برای داشتن جامعه ای آزاد و امن، هر آنچه که در توان دارند را فدا کنند. رهبران حکومت آخوندی نیز به این امر واقفند و می دانند که در صورتی که جامعه اسلامی شان به بانوان ایرانی فرصت خودنمایی را بدهد، بدون شک ژاندارکی از میان دختران آزاده ایران زمین پیدا خواهد شد که دودمان آخوندها را به آتش خواهد کشید.
فرتور سند محکمی است که آزاده خواهی و از خود گذشتگی و شجاعت بانوان ایرانی را نشان می دهد. آخوندها از حضور شیر زنان ایرانی در اجتماع و اثرات حضور پر رنگ ایشان در جامعه وحشت دارند بنابراین می خواهند از راهی که می توانند بانوان را راهی خانه های شان کنند.
فرتور سند محکمی است که آزاده خواهی و از خود گذشتگی و شجاعت بانوان ایرانی را نشان می دهد. آخوندها از حضور شیر زنان ایرانی در اجتماع و اثرات حضور پر رنگ ایشان در جامعه وحشت دارند بنابراین می خواهند از راهی که می توانند بانوان را راهی خانه های شان کنند.
حال رهبران نظام ضد انسانی راه کارهای زیادی را برای مبارزه با زنان و از میدان به در کردن ایشان مهندسی کرده و به مرحله اجرا در آورده اند. یکی از این راه حل های ضد انسانی آخوندی، اجبار زنان به پوشیدن چادر-چاقچور های سیاه و زشت است. نگارنده هر زمان که چادر می بیند و یا به چادر سیاه فکر می کند، به صورت ناخودآگاه به یاد مراسم عزاداری و ختم می افتد. بدون شک بسیاری از شما نیز اینگونه می اندیشید و دیدن چادرهای سیاه شما را افسرده و پریشان می سازد. حال برای ثانیه ای، خودتان را جای دختر نوجوانی بگذارید که باید زیبایی و جوانی اش را در میان پارچه ای زشت و ماتم زده از دید جامعه اش پنهان کند. آیا دیوانه وار غمگین نمی شوید؟
هدف پلید آخوند های زن ستیز نیز ناپدید شدن زنان از سطح جامعه می باشد. آخوند فریبکار دو راه پیش پای زنان ایرانی گذاشته است که هر دوی آن ها، به سود آخوند و حکومت جنایتکار اسلامی و به زیان بانوان تمام خواهند شد. یک راه اینکه بانوان ایرانی را مجبور می کنند تا چادر به سر کرده و حجاب اسلامی را رعایت نمایند. چادر و حجاب ننگین اسلامی، زنان را به مرور زمان افسرده و پریشان خواهد ساخت و غمگینی و مشکلات ناشی از حجاب داشتن، موجبات نا کار آمدی و غیر مفید واقع شدن بانوان در جامعه را رقم خواهد زد و سر انجام به دلیل سودمند و با ارزش نبودن، جامعه عذر زنان بینوا را خواهد خواست و بانوان را روانه خانه های شان خواهد نمود.
این دختران ایران زمین، به خاطر اذیت و آزارهای مأمورین نیروی انتظامی در حال گریه هستند، باید پرسید مگر نه اینکه وظیفه پلیس برقراری امنیت و آسایش برای شهروندان است، حال آیا پلیس ایران با وجود این همه دزد و قاچاقچی و آخوندی که در جامعه پرسه می زنند، کاری مهم تر از ایجاد مزاحمت کردن برای بانوان بابت لباس پوشیدن شان ندارد؟
این دختران ایران زمین، به خاطر اذیت و آزارهای مأمورین نیروی انتظامی در حال گریه هستند، باید پرسید مگر نه اینکه وظیفه پلیس برقراری امنیت و آسایش برای شهروندان است، حال آیا پلیس ایران با وجود این همه دزد و قاچاقچی و آخوندی که در جامعه پرسه می زنند، کاری مهم تر از ایجاد مزاحمت کردن برای بانوان بابت لباس پوشیدن شان ندارد؟
راه دوم ، استفاده از قوانین زن ستیزانه اسلام و دستورات شریعه قرآن است که با شدت و خشونت تمام، با بانوانی که بدان قوانین عمل نمی کنند برخورد خواهد کرد. آخوند ها که استاد عوام فریبی و دروغگویی و شستشوی مغزی دادن مردمان هستند، سعی دارند تا با گفتگو زنان را از راه نخست، از میدان به در کرده و جامعه را وجود ایشان خالی سازند، اما زمانی که نقشه شماره یک ملایان کار نمی کند و همچون حال، در میان جوانان خریداری ندارد، ایشان از شیوه دوم استفاده کرده و در صورتی که زنان ایرانی حجاب اسلامی را رعایت نکنند با تکیه بر قانون اسلامی، بانوان را از کمترین حقوق شهروندی و انسانی نیز محروم می نمایند.
برای مثال چندی است که کارخانه ها و شرکت ها و ادارجات، زنانی را که حجاب اسلامی نداشته باشند استخدام نمی کنند و یا دانشجویان دختر را، به دلیل رعایت نکردن پوشش اسلامی از دانشگاه اخراج و آینده ایشان را نابود می سازند. و همچنین حکومت با ایجاد گشت های ارشاد و امنیت اخلاقی، ضمن آزار و اذیت بانوانی که حجاب اسلامی ندارند به ایشان تجاوز کرده و زنان را برای همیشه از سطح جامعه حذف می نمایند. نکته دیگر این است که حکومت با ایجاد نا امنی و رها کردن سگانی هار در اجتماع و ایجاد آزار و اذیت روحی و جسمی برای زنان، قصد دارد تا بانوان را از اجتماع ترسانده و خانه نشین نماید.
حال وظیفه هر مرد ایرانی است که در این شرایط بغرنج و حساس، به پشتیبانی از حقوق انسانی و شهروندی زنان هم میهنش برخاسته و به پاس قرن ها فداکاری و از خودگذشتگی زنان این مرز و بوم برای آزادی ایران و آزادگی ایران، جنبش عدالت خواهانه ای را شکل داده و به جنگ آخوند و قوانین زن ستیزانه حکومت اسلامی اش رود. زنان در طول تاریخ خود را قربانی جوامع انسانی کرده اند تا بلکه گشایشی در گره های در هم تنیده مشکلات سرزمین شان صورت گیرد؛ امروز نوبت مردان راستین است که کمر به نابودی حکومت اسلامی و قوانین زن ستیزانه جامعه، ببندند.


Inga kommentarer:

Skicka en kommentar