چهارشنبهسوری امسال مردم ایران جشن خود را خواهند گرفت. کسی به آنان دستور نداده، آتش را خاموش کنید و یا بیفروزید، یا در سکوت فریاد بکشند، و یا از حق شهروندی خود برای استفاده سیاسی این جناع از جناع دیگر چشم بپوشید. حکم شرعی و سیاسی هم کسی دریافت نکرده است. میتوان گفت: امسال چهارشنیهسوری باز همان سُنت زیبای ایرانیان خواهد بود.
همین آزاد گذاشتن مردم کافیست تا آنان خارج از محدوده سیاست کمی به امور اجتماعی و فرهنگی خود بپردازند. در دو سال گذشته هم چیز مردم را سیاسی کرده بودند. تا آنجائی که توانستند مردم را خسته کردند تا در سیاست نتوانند دخالتی بکنند و اگر زمانی هم خواستند دخالتی داشته باشند، سروران و رهبران خود نامیده جُنبش را فراموش نکنند و گوش بفرمان آنان منتظر بمانند.
در دو سال گذشته دوران جدیدی در مبارزه برای رسیدن به لیبرالدموکراسی را تجربه کردیم. چهرههای جدیدی را به ما شناساندند و نشستهای پشت پرده زیادی با نامهای مختلف تشکیل دادند. روشنفکرانی که تبدیل به سیاستمدار و سازمانهای تک نفره شدهاند، سیستمهای حکومتی مختلفی را به گفتگوی سیاسی وارد کردند. ولی هر چه کردند نتوانستند دل مردم را بدست آورند. در تمنای لبخندی بر لب ایرانیان چه سخنرانیها و مصاحبههای که انجام نشد، هیچکدام به نتیجهای نرسید، چون گرهای از مشکلات روزمره باز نکرده و ثمرهای برای مردم بهمراه نداشت و لبخندی را به مردم نبخشیدند. هر چه بود جاهطلبیهای تک نفره و گروههی برای سرگرم نگاه داشتن مردم بود و بس.
آنقدر از آزادی صحبت کردند که خود واژه آزادی زیر سوال رفت. آزادی برای چه؟ برای همه مردم و یا گروه، سازمان و حزب مشخصی؟ یا آزادی برای همه اندیشههای امروزی؟!
وضعیت موجود را نمیتوان به همین صورت ادامه داد. هدفها را باید روشنتر کرد و مسئولیتها را همگانی. آنچه مانع اصلی مبارزه میباشد باید در مرحله اول شناخت و در مرحله دوم راه حلی برای آن پیدا کرد. به نظر من مانع اصلی برای مبارزه با فاشیسم اسلامی هنوز عادت قدیمی ایرانیان به کینهتوزیهای بیمنطق و دشمنیهای بیپایهای میباشد که به مرور زمان سد راه آزادیخواهی ایرانیان شده است. راه حل این مانع اصلی مبارزه، نشست رهبران احزاب و سازمانهای سیاسی در کنار همدیگر میباشد و نه روشنفکران و محققان دانشگاههای که از نظر مالی تامین شده هستند و در بحثهای نظری توان ساعتها بحثکردن را دارند و میهمانبازیهایشان از لندن تا پاریس و استکهلم و به بزودی در واشینگتون ادامه پیدا خواهد کرد. آنان که تا کنون در این سمینارها شرکت کردهاند اکثراٌ منفرد بودهاند و کمتر افرادی با پشتوانه نیروهای انسانی فراوان در این نشستها شرکت کرده است. اگر هم از سازمانی افرادی دعوت شدهاند باز بصورت فردی و نه بصورت نمایندگی آن سازمان بوده است.
راه آینده مبارزه، کنار گذاشتن کینهوزیها و دشمنیهاست. تا زمانیکه سران احزاب سیاسی نتوانند رو در رو با هم مذاکره کنند، نمیتوان امیدی به آینده داشت. به همین جهت در این چهارشنبهسوری میخواهم سُنتشکنی کرده و جمله زیر را زمزمه کنم تا سران احزاب کشورم از خواب ایدولوژیکی خود برآشفته برخیزند و بفهمند که نسل جوان دیگر امیدی به آنان نخواهد داشت اگر در گر بار از خود حرکتی در راه همبستگی ملی نشان ندهند.
آزادی من از تو، آزادی تو از او
زردی من از تو، سرخی تو از او
همین آزاد گذاشتن مردم کافیست تا آنان خارج از محدوده سیاست کمی به امور اجتماعی و فرهنگی خود بپردازند. در دو سال گذشته هم چیز مردم را سیاسی کرده بودند. تا آنجائی که توانستند مردم را خسته کردند تا در سیاست نتوانند دخالتی بکنند و اگر زمانی هم خواستند دخالتی داشته باشند، سروران و رهبران خود نامیده جُنبش را فراموش نکنند و گوش بفرمان آنان منتظر بمانند.
در دو سال گذشته دوران جدیدی در مبارزه برای رسیدن به لیبرالدموکراسی را تجربه کردیم. چهرههای جدیدی را به ما شناساندند و نشستهای پشت پرده زیادی با نامهای مختلف تشکیل دادند. روشنفکرانی که تبدیل به سیاستمدار و سازمانهای تک نفره شدهاند، سیستمهای حکومتی مختلفی را به گفتگوی سیاسی وارد کردند. ولی هر چه کردند نتوانستند دل مردم را بدست آورند. در تمنای لبخندی بر لب ایرانیان چه سخنرانیها و مصاحبههای که انجام نشد، هیچکدام به نتیجهای نرسید، چون گرهای از مشکلات روزمره باز نکرده و ثمرهای برای مردم بهمراه نداشت و لبخندی را به مردم نبخشیدند. هر چه بود جاهطلبیهای تک نفره و گروههی برای سرگرم نگاه داشتن مردم بود و بس.
آنقدر از آزادی صحبت کردند که خود واژه آزادی زیر سوال رفت. آزادی برای چه؟ برای همه مردم و یا گروه، سازمان و حزب مشخصی؟ یا آزادی برای همه اندیشههای امروزی؟!
وضعیت موجود را نمیتوان به همین صورت ادامه داد. هدفها را باید روشنتر کرد و مسئولیتها را همگانی. آنچه مانع اصلی مبارزه میباشد باید در مرحله اول شناخت و در مرحله دوم راه حلی برای آن پیدا کرد. به نظر من مانع اصلی برای مبارزه با فاشیسم اسلامی هنوز عادت قدیمی ایرانیان به کینهتوزیهای بیمنطق و دشمنیهای بیپایهای میباشد که به مرور زمان سد راه آزادیخواهی ایرانیان شده است. راه حل این مانع اصلی مبارزه، نشست رهبران احزاب و سازمانهای سیاسی در کنار همدیگر میباشد و نه روشنفکران و محققان دانشگاههای که از نظر مالی تامین شده هستند و در بحثهای نظری توان ساعتها بحثکردن را دارند و میهمانبازیهایشان از لندن تا پاریس و استکهلم و به بزودی در واشینگتون ادامه پیدا خواهد کرد. آنان که تا کنون در این سمینارها شرکت کردهاند اکثراٌ منفرد بودهاند و کمتر افرادی با پشتوانه نیروهای انسانی فراوان در این نشستها شرکت کرده است. اگر هم از سازمانی افرادی دعوت شدهاند باز بصورت فردی و نه بصورت نمایندگی آن سازمان بوده است.
راه آینده مبارزه، کنار گذاشتن کینهوزیها و دشمنیهاست. تا زمانیکه سران احزاب سیاسی نتوانند رو در رو با هم مذاکره کنند، نمیتوان امیدی به آینده داشت. به همین جهت در این چهارشنبهسوری میخواهم سُنتشکنی کرده و جمله زیر را زمزمه کنم تا سران احزاب کشورم از خواب ایدولوژیکی خود برآشفته برخیزند و بفهمند که نسل جوان دیگر امیدی به آنان نخواهد داشت اگر در گر بار از خود حرکتی در راه همبستگی ملی نشان ندهند.
آزادی من از تو، آزادی تو از او
زردی من از تو، سرخی تو از او
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar